یک مرد مثل ِ کافه ای بسته تصویری از وا/بستگی در کل معشوقه ی یک دائم الخمرم یک بطری ِ تا خِرخره الکل! یک بی تعادل بین منطق هام - پس من چرا عاشق شدم، پس تو.؟!» مثل مریض ِ لاعلاجی که توی اتاق ِ انتظار است و. با مزّه ی تلخ دهان هر صبح پا می شود از تخت و خواب ِ من نامطمئن به دوستش دارم!» تُف می کند به انتخاب ِ من هر روز در افکار مغشوشش دنبال ِ غیر ِ واقعیّت هاست توی خیالاتش کسی دارد در واقعیّت، واقعاً تنهاست یک درّه ی تا سر پُر از آب و من سنگ ِ افتاده در توی هر کوچهای که میرفتم عشق، در حال بازجویی بود ...
یک مردِ عاشق، خوب میمیرد!
یکشنبه غمانگیز...
ِ ,یک ,ی ,منطق ,هام ,تعادل ,بی تعادل ,تعادل بین ,بین منطق ,ِ من ,یک بی
درباره این سایت